شاید شما نیز جزء آندسته از افرادی باشید که علیرغم خواندن کتاب رمانهای متعدد، تصمیم گرفته باشید رمانی را بنویسید اما نمیدانید چگونه شروع کنید. در اینجا ۷ توصیه مهم از رمان نویسان بزرگ دنیا برای شما ارایه خواهیم نمود تا شاید گره از کار شما گشوده شود. نوشتن اولین رمان معمولاً چالشی بسیار بزرگ است که تصاویر و اتفاقات مبهم و تیره و تاری در ذهن نویسنده از آینده کتابی که در حال نگارش است به وجود خواهد آورد. در بسیاری از افراد، خواندن رمانهای متعدد این انتظار را به وجود میآورد که اگر آنها شروع به نوشتن یک رمان کنند، یقیناً خیلی راحت بتوانند از عهده کار برآیند؛ اما باید در همین قدم اول به افرادی که قصد نوشتن رمان دارند بگوییم لزومی ندارد اگر شما یک عمر موسیقی گوش کردهاید، شروع به نواختن یکی از آلات موسیقی بکنید قبل از اینکه آموزشی دیده باشید.
خوب بفهمید که چرا مینویسید و چه چیزی میخواهید بنویسید؟
قبل از اینکه قلم بر روی کاغذ یا دستی بر روی کلید کیبورد بگذارید، دقیقاً به این مسأله چه از طرف خود و چه از طرف خوانندگان خود فکر کنید که در حال انجام چه کاری هستید؟ چرا میخواهید رمانی را بنویسید؟ ملاک موفقیت از نظر شما چه خواهد بود؟ آیا میخواهید فقط کتابی به نام خودتان چاپ کنید؟ یا میخواهید با واژهها و کلماتتان اندک تغییری در احساسات و زندگی خوانندگانتان ایجاد کنید، و یا اینکه میخواهید درآمد خوبی کسب کنید؟ مخاطبین خود را بشناسید. یعنی، احتمال میدهید چه دسته از افرادی مخاطبین شما باشند؟ آنها احتمالاً چه نویسندگان دیگری را دوست دارند؟ ۵ الی ۱۰ رمان از بهترین رمانهای چاپ شده که احساس میکنید شبیه به رمانی خواهند بود که شما میخواهید نگارش کنید را لیست کنید. با بررسی این کتابها و میزان فروش و استقبال مخاطبین از آنها در سالهای اخیر متوجه خواهید شد که کتاب شما بعد از نگارش و اتمام احتمالاً چه وضعیتی خواهد داشت.
قدرت خلاقیت خود را آزاد کنید. به جای کنار هم قرار دادن صرف کلمات، داستان بنویسند.
بسیاری از رماننویسان رمان خود را با نوشتن کلمات پشت سر هم بدون هیچگونه مسیر و هدفی شروع میکنند و اندکی بعد خودشان نیز در این ابهام فرو میروند. برای پرهیز از اینکار میبایست به رمانهایی که علاقه دارید و رمانهای قوی نیز محسوب میشوند نگاه کنید. وقتی صرفاً یک رمان را میخوانید، شاید متوجه این هنرمندیها و ساختارهای دقیق نشوید. اما وقتی اینبار همان رمان را میخواهید از دیدگاه ساختار و نقطه شروع و پایان بررسی کنید، نکات بسیار زیادی را خواهید آموخت. معمولاً ساختار رمانهای قدیمی در سه برهه زمانی کلی استوار میشود: ۱- نقطه شروع، ۲- نقطه میانی، ۳- نقطه پایانی.
طراحی
یک داستان خوب به صورت اتفاقی ساخته نمیشود، بلکه یک داستان خوب طراحی میشود. کار طراحی داستان میتواند قبل از شروع یا در هنگام نوشتن داستان انجام گیرد. من هر دو روش را آزمودهام و باور دارم که طراحی داستان قبل از نوشتن نتیجه بهتری دارد و هم زودتر به نتیجه میرسید. طراحی کاری سنگین است بنابراین بسیار مهم است که اصول کار را بدانید و بر اساس دستورالعمل پیش بروید.
مراحل طراحی
مرحله اول
یک ساعت وقت بگذارید و داستان خود را در یک جمله خلاصه کنید. چیزی مانند این: “یک فیزیکدان شرور تلاش میکند تا در زمان به عقب باز گردد تا کریستوف کلمب را به قتل برساند” این جمله همیشه به شما خدمت خواهد کرد. بعدها وقتی که میخواهید کتاب خود را پیشنهاد بدهید، این جمله باید در ابتدای آن قرار گیرد. این همان چیزی است که به فروش کتاب شما به ناشر، به کمیته بررسی و به بازاریاب، صاحب کتاب فروشی و در نهایت خواننده نهایی کمک میکند.
مرحله دوم
یک ساعت دیگر وقت صرف کنید و این جمله را به یک پاراگراف کامل توصیف کننده داستان تبدیل کنید که در آن بزرگترین چالش (یا معضل) و پایان داستان نقل شود. این مانند دومین مثلثی است که شکل میکروسکوپی دانه برف را میسازد. من میخواهم یک ساختار داستانی با سه چالش و یک پایان تهیه کنم. هر معضل یک چهارم کتاب را شامل میشود و یک چهارم نهایی هم به پایان داستان اختصاص مییابد. نمیدانم چنین ساختاری ایدهآل است یا نه فقط این سلیقه شخصی من است.
اگر به ساختار سه بخشی اعتقاد دارید، آنگاه اولین چالش در پرده اول پایان مییابد. دومین چالش در میانه پرده دوم پایان مییابد. در سومین پرده همه چیز را به پایان میرسانید. اگر بخش اول چالش بخش اول داستان شما با عوامل بیرونی رقم بخورد مشکلی ندارد. اما من فکر میکنم دو چالش بعدی باید حول شخصیت اصلی داستان رقم بخورد و او کسی است که معضل بزرگ را حل میکند. همه چیز بد و بدتر میشود. میتوانید در پروپوزال خود یک پاراگراف اضافه کنید. این پاراگراف چند جمله دارد. جمله اول فضا و ساختار داستان را توصیف میکند. سه جمله برای هر چالش داستان خود مینویسید. و در جمله آخر هم پایان داستان خود را بیان میکنید. این پاراگراف را نباید با چیز دیگری اشتباه بگیرید فقط خلاصهای از کل داستان شماست. توصیف پشت جلد نیست که در آن فقط خلاصهای در مورد بخش اول داستان ارائه میشود!
مرحله سوم
در مراحل قبل فقط یک نگاه سطح بالا به رمان داشتیم. اما اکنون باید برای هر کاراکتر یا شخصیت جزئیات بیشتری بیان کنید. شخصیتها مهمترین بخش از هر رمانی هستند و زمانی که برای طراحی هر کدام از آنها صرف میکنید در حقیقت یک سرمایهگذاری ارزشمند است. برای هر کدام از شخصیتهای داستان خود یک ساعت وقت صرف کنید و یک صفحه برای آنها بنویسید که در این صفحات:
- نام شخصیت
- خلاصهای یک جملهای از شخصیت و نقش او در سیر داستان
- انگیزه شخصیت (او چه چیزی را به شدت میخواهد)
- هدف این شخصیت (چه چیزی را شدیداً میخواهد)
- تضادها و چالشهایی که شخصیت مربوطه با آن روبرو میشود (چه چیزی مانع او در رسیدن به هدفش میشود)
- تجلی شخصیت (او چه میآموزد/چه تغییری میکند)
- یک خلاصه یک پاراگرافی از خط سیر داستانی شخصیت.
مرحله چهارم
در این مرحله باید از فضای کل داستان دیدگاه مناسبی داشته باشید و چیزی در حدود یک یا دو روز زمان لازم دارید. صادقانه بگویم حتی ممکن است در این بخش از کار یک هفته وقت صرف کنید، اشکالی ندارد. باید این کار را به خوبی انجام دهید چون یک داستان به هم ریخته و تکه تکه کار شما را در مراحل بعد سختتر میکند. بنابراین فقط داستان را توسعه دهید چند ساعت وقت بگذارید و هر جمله را به یک پاراگراف کامل تبدیل کنید. همه پاراگرافهای شما به غیر از آخری باید به یک حادثه یا فاجعه منتهی شود. و پاراگراف آخر شما باید پایان داستان را روایت کند.
این کار بسیار سرگرم کننده است و در انتهای این تمرین یک صفحه با ارزش از استخوانبندی رمان خود را در دست دارید. اگر نوشتههای شما در این مرحله بیش از یک صفحه شده است اشکالی ندارد. آنچه مهم است این است که طرح شما کم کم شکل یک رمان را به خود میگیرد. تضادها و تناقضها را میشکافید. اکنون چیزی شبیه به پروپوزال آماده کردهاید.
مرحله پنجم
یک یا دو روز وقت صرف کنید و از هر شخصیت اصلی توصیفی یک صفحهای و از شخصیتهای مهم توصیفی نیم صفحهای بنویسید. اینها معرفینامههای شخصیتهای اصلی داستان شما هستند و باید داستان را از دید آن شخصیتها بیان کند. و هیچ تردیدی به خود راه ندهید هر جا لازم بود بازگردید و در مراحل قبل اصلاحات لازم را اعمال کنید چون شما چیزهای جدیدی درباره شخصیتهای داستان کشف کردهاید! این بخش لذتبخشترین قسمت از کار است و اخیراً من از معرفینامه شخصیتها برای پروپوزال خودم استفاده کردم. باید بگویم ویراستاران عاشق آن شدند. چون آنها داستانی را که بر پایه شخصیتها روایت میشود دوست دارند.
مرحله ششم
اکنون شما یک ساختار ساده داستانی و چند رشته داستانی از هر شخصیت در اختیار دارید. اکنون یک هفته وقت صرف کنید و خلاصه یک صفحهای خود را به خلاصهای چهار صفحهای بسط دهید. در حقیقت دوباره خلاصه یک صفحهای خود را از مرحله چهار بسط میدهید و هر پاراگراف را به یک صفحه کامل تبدیل میکنید. این کار بسیار جالب و سرگرم کننده است، چون در حال ایجاد منطقی سطح بالا در داستان هستید و تصمیماتی استراتژیک میگیرید. بدون شک به عقب باز میگردید و مشکلاتی را رفع خواهید کرد چون دید جامعتری از داستان کسب کردهاید و ایدههای جدیدی به ذهن شما خطور کرده است.
مرحله هفتم
اگر طرح داستان به جایی نمیرسد و کاری هم از دست شما برنمیآید، به آخرین جای داستان برگردید که منطقی به نظر میرسید و از آنجا برای ادامه داستان، به ایدههای جدید فکر کنید. ضرورتی ندارد برای پیشبرد داستان، دقیقاً به هر آنچه از پیش در خلاصه داستان گفتهاید، عمل کنید. گاهی اوقات، برای ادامه داستان به ایدههای جدید نیاز پیدا میکنید. هر جای این فرایند که باشید، قریحه نویسندگیتان شما را به هر جا که بخواهد میبرد. پس آن را دنبال کنید، چون این کار، بخشی از لذت نوشتن است.
ابزارهای نوشتن رمان
میگویند معروفترین رماننویسها روزی سه صفحه مینوشتند. این یعنی سالی تقریباً نهصد صفحه و اگر یک حد متوسط را در نظر بگیریم یعنی نوشتن سه رمان در سال. اما در واقعیت چقدر این اتفاق میافتد که سه رمان درجه یک در سال نوشته شود؟ خیلی کم. چون فقط نوشتن نیست. نوشتن نیاز به بازنویسی و ویرایش و اصلاح دارد. اما چیزی که باعث موفقیت رماننویس میشود مدیریت زمان برای نوشتن است. وقتی یک زمانبندی خاص را برای روزهای متوالی در نظر میگیرید و به آنها متعهد میمانید، احتمال اینکه بعد از یک سال بتوانید روی کامل شدن یک رمان خوب حساب باز کنید زیاد میشود.
ببینید چه مواقعی از روز خلاقیت شما بیشتر گل میکند. در آن ساعتها شروع به نوشتن کنید و با خودتان قرار بگذارید که مثلاً همان سه صفحه در روز را بنویسید. محیط نوشتن را هم طوری تغییر دهید که به این تعهد شما لطمه وارد نکند؛ مثلاً از اطرافیان بخواهید در ساعتهای نوشتن، شما را تنها بگذارند یا جای خاصی را برای نوشتن تدارک ببینید.
در را قفل کنید، پردهها را بکشید، هر صدای اضافی را حذف کنید، تلفن را از خودتان دور کنید، اینترنت را قطع کنید و بنشینید و بنویسید.
برای نوشتن با دست راحتتر هستید یا اینکه تایپ کنید؟ فکر میکنید کدام روش بهتر است؟
روش خوب و بد نداریم. هرکدام از این روشها مزیتهایی بر دیگری دارد. مثلاینکه در نوشتن با دست، شما تمرکز بیشتری دارید و مرتب به غلط یا درست تایپ کردن فکر نمیکنید. از طرفی تایپ کردن ممکن است سرعت شما را در نوشتن بیشتر کند یا حس بهتری به شما بدهد. یا اینکه پیدا کردن نوشتههای قبلی با یک سرچ کوچک امکانپذیر است اما در نوشتههای دستی ممکن است مجبور شوید صدها کاغذ را زیرورو کنید.
اما نوشتن با قلم و کاغذ از این نظر میتواند ارجحیت داشته باشد که شما تحت هر شرایطی میتوانید بنویسید. در مترو، در تاکسی، وقتی برای گردش با خانواده بهجایی رفتهاید. محدودیت نوشتن را حذف میکند و اجازه میدهد با هر سرعتی که میخواهید بنویسید.
خودتان را به روش خاصی محدود نکنید. هر ابزاری را امتحان کنید. اصلاً میتوانید بهصورت ترکیبی از کاغذ و تایپ کردن کمک بگیرید. ببینید با کدام روش ارتباط بهتری برقرار میکنید همان را انجام دهید.
هاکسلی میگوید: «رماننویس به خلاقیت مداوم نیاز دارد نه خلاقیتِ لحظهای.»
پس خودتان را مدام خلاق نگه دارید. دفترچه یادداشت ابزاری است که بسیاری از رماننویسها از آن استفاده میکنند تا هر زمان ایدهای به ذهنشان رسید سریع آن را شکار کنند و دربارهاش بنویسند.
ضبطصوت ابزاری خلاقانه برای نوشتن است. میتوانید خیلی از بخشهای رمان را بهجای نوشتن، بگویید.
میتوانید هر آنچه را به ذهنتان میرسد بگویید و سر فرصت آنها را روی کاغذ یا کامپیوتر پیاده کنید.
کنار تختخواب خود همیشه قلم و کاغذ آماده داشته باشید. خیلی از الهامات قبل از خواب یا حتی وقتی خواب هستید به ذهنتان میرسد. باید سریع آنها را ثبت کنید وگرنه پر میکشند و وارد ذهن دیگری میشوند.
کیت هرمان میگوید: «همیشه نیمهشبی از خواب میپرم تا طرح صحنهای را که در خواب دیدهام بنویسم. بیشترین الهامات برای من در خواب اتفاق میافتد.»
شاید برای شما همچنین باشد و اگر تا امروز به این الهامات پی نبریدهاید، شاید دلیلش این باشد که ابزار لازم را کنار دستتان نداشتهاید. این کار را بکنید و جایی برای الهامات شبانه هم باز کنید.
منبع: sahari98.blogsky.com