آدم کوچولوها
داستان در مورد یک نکته اخلاقی است که تا مطمئن نشدهایم، نباید صحبتی را در جایی عنوان کنیم...
در بخشی از کتاب میخوانیم:
چند روز بعد، وقتی بهداد برای بازی پیش دوستانش رفته بود، دید که همه آنها درباره آدم کوچولوها صحبت میکنند. ولی کاملاً با آن چیزی بهداد در دشت دیده بود و تعریف کرده بود، تفاوت داشت. آنها به همدیگر تعریف میکردند که از درون چاه آدم کوچولویی بیرون آمده که شاخدار و ترسناک است. همچنین تعریف میکردند که آدم کوچولوها قصد دارند اطراف چاه قلعه بسازند و به روستای آنها حمله کنند...