بلوط پیر
جلد دوم از سری دوم مجموعه کتابهای مشارکتی
در این مجلد خواهیم خواند:
در یک جنگل سبز، کناردرخت پیر بلوط، یک برکه آب، پر از ماهیهای بازیگوش و قشنگ بود؛ که همیشه مشغول بازی بودند. بپر بپر میکردند و با صدای بلند میخندیدند.
ماهی کوچولوهای با ادب، هر روز صبح به بلوط پیر سلام میکردند و میگفتند: ”سلام درخت بلوط مهربون! صبحت به خیر!”
بلوط مهربان، خوشحال میشد؛ وقتی میدید؛ ماهی کوچولوها خوشحالند و بازی میکنند.
به جز ماهی ها، سنجاقکها هم، روی آب برکه بازی میکردند؛ پروانهها با آن بالهای رنگیرنگیشان به دنبال هم میپریدند. همه شاد شاد بودند و همیشه از درخت پیربلوط، که مواظب بود؛ آب برکه تمام نشود؛ تشکر میکردند. چون همیشه بلوط پیر با مهربانی ابر سفید را صدا میکرد و می گفت: ...
.نویسندگان این مجلد:
- ملک تاج سبحانیان
- معصومه فاطمی
- مرضیه حسینی
- عذری آهوئی
- زهرا مظفری خسروی
- روفیا خواجهئیان
- بهتری درفش
دختر دریا
جلد اول از سری دوم مجموعه کتابهای مشارکتی
در این مجلد خواهیم خواند:
کیفم را انداختم روی شانه سمت چپم و با نگاهم دنبال صدف میگشتم که غیبش زده بود. از کلاس بیرون آمدم و در حیاط بین آن همه دانشآموز یکرنگ دنبالش میگشتم تا اینکه او را کنار دوستان و همکلاسیهایمان دیدم. انگار دلش گرفته بود؛ چون واقعاً برایش سخت بود که از دوستان و همکلاسیها جدا شود. خودم را به او رساندم و گفتم: "بابا ول کن این کارا رو؛ دو سه ماهی دیگه دوباره همدیگه رو میبینین؛ چرا آبغوره گرفتین؟!"
صدف دختر خالهام بود. از خوششانسی همسایه هم بودیم. واقعاً دختر خوب و درسخوانی بود.
از بین همکلاسیها، دستشو کشیدم و گفتم: "بریم که دیر میشهها؟"
سپس از مدرسه زدیم بیرون و لیلیکنان در کوچه پسکوچههای کهنه و قدیمی روستا شاد و خندان تا خانه دویدیم....
نویسندگان این مجلد:
- فاطمه قنبری
- نادیه الهیاری
- فرید نوری
- فهیمه اسلامی
- مرضیه منفرد
- زهرا بهزادی پور
- زهرا صدیقی
سری ۵ جلدی کتابهای خانمجون
پنج جلد از سری مجموعه حکایات خانمجون
مجموعه کتابهای خانمجون شامل:
جلد اول -خانم جون و واسونک های شیرازی
جلد دوم -خانمجون و ضربالمثلهای شیرازی
جلد سوم -خانمجون و قصههای شاهنامه
جلد چهارم -خانمجون و خاطرات دنیای مدرن
جلد پنجم -خانمجون و خوابهای طنز
شما میتوانید تمامی جلدها را به صورت پک پنج جلدی تهیه فرمایید.
خانمجون و خاطرات دنیای مدرن
جلد چهارم
این کتاب «جلد چهارم» از مجموعه کتابهای خانمجون میباشد، که خاطرات ایشان در دوران مدرنیته امروزی و تفاوتها را نسبت به دوران قبل میرساند. تمام روایتها با لهجه شیرین شیرازی و بر اساس واقعیت میباشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
داشتم یه شال بَری مهتاب نَوم میبافتم. هنوز یه هلک هِلکی میکنم. کاکو بزنم به تخته چیش چاروم هنو یه باکیش نیس. خدارِ صد کرور شکر. لیملیم هَم که شده هر از گاهی بَرِی هر کدومِش یه چیزی میبافم که یادوم نَره.
حاجیم ناهار خورد خوابید! قرار شده بود مهتاب نَوَم بیاد دنبالوم پیش از عروسیش بریم کافیشاپ. چند وقت پیش گفته بودم ای کافیشاپ که جَوونا میرن چیجوریه؟
گفت: امروز میام میبرمت. گفتم پوشَم بِرم رَختام عوض کنم یه ریزه هم بَزَک کنم که کمکم سر و کَلَش پیدُ میشه ...
به خاطر یک بازی کودکانه
جلد بیست و هفتم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
حرفهاي پيرزن در سرم ميچرخيد، بخار روي شيشه را پاك كردم و چشمم را به جاده دوختم. در ميان گندمزارهايي كه باد اين سو و آن سو ميبرد. درخت صنوبري را ديدم كه تنه نحيف و لاغرش را بر اندام صنوبري ديگر انداخته بود. سالهاي سال هم كه بگذرد، صنوبر شانه خالي نميكند تا آنگاه كه شيپور مرگش لاي گندمزارها نواخته شود. هيچ صنوبر ديگري آنجا نبود گويي كه پارههاي تنشان را باد به سرزمين غريبي برده بود.
پيرزن آرامتر پرسيد: "ساعت چند شد؟"
- "ساعت پنج و بيست دقيقهست مادر".
-"تو هم مياي دارالميزون؟"
- "نه من فال پياده ميشم".
يك ساعتي گذشت. باد هم چنان قطرات باران را از دريچه سقفي اتوبوس به گونهام ميزد.
- "اينجا دارالميزون نيست؟"
مرد كه حسابي جوشي شده بود با غضب گفت: "ديونهمون كردي. اصلاً فردا شب ميرسيم".
پيرزن قصد آرام شدن نداشت. نيم ساعتي كه ميگذشت زير گوش من ارام ميپرسيد: "دارالميزون نرسيديم؟"
هيچ كلافهام نكرد.
با اين ناتواني باز به جاده زده بود.
با تمام استرسهاش ميخواست به دارالميزون برسه.
خودش ميگفت: "اونجا ولايت شوهرمه. ولايت شوهرمو خيلي بيشتر از ولايت خودم دوست دارم".
اينجا مادياني داشت كه موعد آبستنش كرههايي ميزاد كه قشقاييان رو چنان مبهوت ميكرد كه فيروز كوه صداي پچپچشون رو به گوش اهالي ميرسوند .
نویسندگان این مجلد:
- سمیه بهرامیان
- امالبنین شریفی
- زری زادشم
- فهیمه حلیمی
- علی پاینده
- طاهره سبحانی
- هما ایرانپور
تنهایم مگذار
جلد بیست و سوم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
از اینکه این همه او را قضاوت کرده و تهمت بارش کرده بودم پشیمان بودم. خدایا چه باید میکردم. جسم خسته و نالانم را به سمت کلید برق کشاندم. کلید را زدم. هال روشن شد. برای اینکه حامد نترسد رفتم جلوی در هال ایستادم تا از دستشویی بیرون آمد مرا ببیند. بین درب باز ایستاده و به دستشویی چشم دوخته بودم. زیاد معطل نشدم و بلافاصله حامد آمد بیرون. اما هنوز حواسش به من نبود.
قدمی جلو گذاشتم و آرام صدایش زدم. حااامد.... حامد یک دفعه ایستاد. رد نگاهش روبروی من بود. در مسیر نگاهش قدمی دیگر جلو گذاشتم حس میکنم یک کم ترسید. با صدایی که آمیخته به ترس و اندکی تعجب بود گفت: "شراره... تو هستی؟... کی اومدی؟"
به طرفش رفتم. شرمنده و خجالتزده بودم. اما اوکه از چیزی، از افکار، از درون و ذهن من خبر نداشت. جلوتر آمد. دستش را گرفتم انگار همه مهربانی و محبتش به وجودم تزریق شد. سرم را پایین انداختم و گفتم: "خیلی وقته اومدم، ولی چون خواب بودی صدات نزدم".
نویسندگان این مجلد:
- زهرا غفاری
- هما ایرانپور
- معظمه ابراهیمی
- علی پاینده
- فهیمه زارع
- فاطمه احمدیان
- راضیه صالحی
فرفره سیفالی
جلد هجدهم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
راستش را بخواهی دیگر از دیوانههای این شهر نمیترسم، من از عاقلان این شهر میهراسم، من از این آدمهایی که لباس سفید میپوشند و میآیند بالای سرم و میگویند داروهایت را باید به موقع بخوری، یا از همان مرد عاقلی که میآید و ساعتها با من حرف میزند و موعظهام میکند و میگوید دردهایت را به من بگو، آرام میشوی، از او میترسم. مبادا بفهمد که تو را کجای ذهنم پنهان کردهام. اصلاً چرا این حرفها را به تو میزنم؟ اصلاً چرا تو شبها در این تاریکی به سراغم میآیی؟ پسرک محلهمان هر روز میآید، اما انگار اجازه ورود به اینجا را ندارد. صدایش را از پشت دیوار میشنوم. فردا صبح بیا تا او را ببینی.
نویسندگان این مجلد:
- زهرا مظفری خسروی
- فاطمه اقبالی زارچ
- جمیله فلاحی یخدان
- امیندخت امینیان
- سمیه رضائی
- صفیه السادات میرزابابایی
- نجمه پارسائیان
عطر نعنا
جلد هفدهم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
بند دل ثريا پاره شد. اگه ميخواست بگه نه، بچه غريبه نميخوام، چكار كنم؟ افكار مزاحم به هر طرف سرك ميكشيدن و سوهان روح و روان ثريا شده بودن. با خودش ميگفت: كاش همون موقع كه اكرمخانم قابله، گفته بود دختر با گربه بازي نكن نازايي مياره، به حرفش گوش داده بود و پيه بیخواهر و برادري را به تنش ماليده بود و تنهايي را به بدبختي الانش ترجيح داده بود.
نویسندگان این مجلد:
- جمیله فلاحی یخدان
- امیندخت امینیان
- زهرا ملکثابت
- سحر سلمانی
- سمیه رضائی مجومرد
- مینا پدر
- نجمه پارسائیان
مجموعه کتابهای چندنویسندگی (جلد ۱ تا ۱۰)
این مجموعه حاوی جلد اول تا دهم مجموعه کتابهای چندنویسندگی است که جزئیات آن به شرح زیر میباشد:
جلد اول: عشق کاغذی (موضوع: داستان کودک و نوجوان)؛ نویسندگان مجلد:
- فریبا کریمی
- فهیمه زارع
- زری زادشم
- غلامرضا ثابت
- سپیده کهانجان
- آمینه بهمرد قشلاق
- مرضیه برزگر ابرقوئی
- فریبا کریمی
- زری زادشم
- آمینه بهمرد قشلاق
- سمانه محبوبی اسفندآبادی
- طاهره رضوی اسفلی
- هما ایرانپور
- زینب زاهدی کته گنبدی
- هما ایرانپور
- فریبا کریمی
- مریم سروستانی هارمی
- سمیره بروانیا
- زینب زاهدی کته گنبدی
- شراره تاجمیر ریاحی
- مرحوم خاطره تاجمیر ریاحی
- هما ایرانپور
- فرزانه مهری
- سارا باجولوند
- علی پاینده
- تینا پیروزرام
- سیدابراهیم حسینی
- فهیمه زارع
- سیدابراهیم حسینی
- هما ایرانپور
- مریم زارعی
- تینا پیروزرام
- سارا باجولوند
- علی پاینده
- سمانه محبوبی اسفندآبادی
- هوشنگ سهرابی شکفتی
- معصومه جباری
- سکینه میر
- مهرداد حبیبی
- سمیره بروانیا
- فرزانه مهری
- مریم آقاجانی
- فریبا غفاری آزاد
- فاطمه زارع
- فهیمه زارع
- سیدابراهیم حسینی
- هما ایرانپور
- نوشین جم نژاد
- شراره تاجمیر ریاحی
- تینا پیروزرام
- مریم شاکری
- فهیمه زارع
- هما ایرانپور
- علی پاینده
- فاطمه زارع
- زری زادشم
- معصومه جباری
- طاهره رضوی اسفلی
- پروین جاویدنیا
- هوشنگ سهرابی شکفتی
- رضا احسان نیا
- زهره افسر
- سمیره بروانیا
- زری زادشم
- فهیمه زارع
- هما ایرانپور
- علی پاینده
- زهرا بهزادی پور
- فرید نوری
- سپیده کهانجان.
مترسک
جلد سیزدهم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
روزی از روزها که با مادرم به خیابان رفتیم برایم کتاب قصهای خرید که خوشحالم کرد. هر شب چند سطر از آن را برایم میخواند تا آرام بخوابم. بعضی شبها در وسط خوابهایم بودم که با صدای آژیر بیدار میشدم و به سمت مادرم میدویدم. در یکی از این شبها بود که نور چراغ قوه همسایه که روی دیوار و پشتبام خانهمان افتاده بود مرا ترساند. مادرم که ترس مرا دید به مرد همسایه فحش داد و او را منافق خطاب کرد.
نویسندگان این مجلد:
- علی پاینده
- هما ایرانپور
- زری زادشم
- فریبا غفاری آزاد
- پروین جاوید نیا
- معظمه ابراهیمی
- زهرا غفاری
حلقه فروخته شده
جلد یازدهم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
ساعت سه که شد کمکم افراد درِ بازارچه جمع شدند. یک عدهای از قبل رفته بودند و یک عده دیگری هم کمی دیر آمدند که باعث اعتراض دیگران شد. اکثراً منزل آقای تهامی را بلد نبودند. عدهای هم که مثلاً بلد بودند یکی دو باری بیشتر نرفته بودند و بعد که قرار شد راهنما باشند، تو زرد از آب درآمدند.
نویسندگان این مجلد:
- هما ایرانپور
- زری زادشم
- علی پاینده
- معظمه ابراهیمی
- فاطمه جوکار
- پروین جاویدنیا
- سارا باجولوند
پاسگاهی در مه
جلد هشتم (اجتماعی)
در این مجلد خواهیم خواند:
مردِ جوانتر، ناگاه عصبانی از جا بلند شد. میخواست به سمتم بیاید که مردِ مسنتر دستش را گرفت. مردِ جوانتر دوباره سرِ جایش نشست. اِنگار دیگر راهِ چارهای نبود. در هر حال تلاشم را کرده بودم. چه میشد کرد، کاری از دستم برنمیآمد. ناامید پشت به آن دو کردم که بروم که مردِ مسنتر صدایم زد. به سمتِ آن دو برگشتم. مردِ مسنتر نگاهی به من و بعد به سیگارِ عجیبش که بوی عطرآگینِ عجیبی می داد کرد و گفت: آیا حاضری کاری برای ما انجام دهی؟ تو کار ما را راه بینداز، ما هم کار تو را راه میاندازیم.
مشتاق گفتم: بله. هر کار که باشد.
مردِ مسن، بار دیگر نگاهی به سیگارِ عجیبش انداخت و گفت: سیگارهای ما دارد تمام می شود. اگر محبت کنی و مقداری از این سیگارها برای ما تهیه کنی، ما هم در عوض هر تعداد پوشک بچه که بخواهی به تو خواهیم داد.
نویسندگان این مجلد:
- تینا پیروزرام
- مریم شاکری
- فهیمه زارع
- هما ایرانپور
- علی پاینده
- فاطمه زارع
-
زری زادشم